رجبعلی لباف خانیکی باستان شناس و پژوهشگر میراثفرهنگی در یادداشتی نوشت: ابنیه و اشیای تاریخی تنها فضاها و احجام فیزیکی نیستند بلکه به مثابه روایتگرانی هستند که آنچه بر آنها و زمانهشان گذشته، بازگو میکنند، مقبره پیر استیر بنایی عجیب با کاربری نامتعارف در غرب سبزوار است.
با قبول چنین فرضیهای، هر یادمانِ باقی مانده از گذشته میتواند صادقانه رویدادها و جریانهای فرهنگی، اعتقادی، هنری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مرتبط با خود و در دوران شکلگیری آن را بیان کند، همان گونه که یافتههای باستان شناسی شهر سوخته، معبد چغازنبیل، کتیبه بیستون و مسجد جامع اصفهان و... اوضاع علمی، اعتقادی، فرهنگی و هنری عصر و زمانه خود را به خوبی روایت میکنند.
«مقبره پیر استیر» در ۱۵کیلومتری غرب سبزوار بنای عجیب و اسرارآمیزی است که به دلیل برخورداری از فضاهای معماری خاص با کاربری نامتعارف پرسشهای زیادی را برای بازدیدکنندگان موجب شده و تعابیر و تفاسیر متنوع و گوناگونی را در پی آورده است.
آنچه اکنون از مجموعه معماری پیر استیر باقی مانده، بنایی خشت و گلی و آجری است با نقشه مربع و صورت قبری در کف و گنبدخانهٔ چهار طاقی با پوشش گنبدی نسبتا کوتاه با اندود کاهگل که بر فراز فیلگوشها و طاق نماها استقرار یافته و در نگاه اول یک آرامگاه به نظر میآید اما تأمل در جزئیات معماری و اندامهای پیوست، پرسشهای فراوانی در مورد چونی و چرایی آن مطرح میکند و همان تأملات، دیگران را واداشته تا از دیدن و شنیدن رمز و رازهای آن مجموعه شگفت زده شوند و در پاسخ پرسشهای فراوان، توجیهات منطقی یا عوامانه ارائه کنند.
قبل از توضیح جزئیات معماری و کاربری آن بخشی از سفرنامه «شادی گنجی» در بازدید از مقبره پیر استیر را در ویکی پیدیا نقل میکنم: درِ اتاق مقبره که باز شد وجودم لبریز از شگفتی بود به خاطر دیدن فضای پیر استیر، وسط اتاق مقبرهای بود شبیه همه امامزادهها که رویش پارچهای سبز کشیده بودند و دیوار ضلع شمال غربی بنا پر از گهوارههای پارچهای رنگیِ کوچک که داخل هر کدامشان ۱ تا ۳ عروسک دست ساز بود...
(شخصی) برایم توضیح داد: طبق رسمی کهن زوجهایی که بچهدار نمیشدند، شبی را در جوار پیر استیر میخوابیدند تا معجزه اتفاق بیفتد. اتاقهای زائران اطراف حیاط که حالا تخریب شده برای همین کار بوده و گهوارهها و عروسکهای داخل آن از آنِ زوجهایی که به آرزویشان رسیدهاند و آنها را نذر پیر استیر کردهاند. باورم نمیشد چنین سنت کهنی در ۱۵کیلومتری سبزوار و درست کنار جاده اصلی هنوز زنده است. وسایل زندگی داخل اتاق اصلی نشان از آن داشت که هنوز زوجهایی هستند که با آرزوی بچهدار شدن شبی را در این اتاق سر میکنند.
واژه «پیراستیر» یادآور نام «ایشتار» الهه باروری و عشق است. به ایشتار و شباهتش به نام جای این آبادی فکر کرده بودم اما ایشتارِ بابِلی در میان رودان کجا و استیرِ خراسان کجا؟! در این که با چنین رسومی در گذشته به خدای باروری و عشق متوسل میشدند تا زن و زمین را بارور کنند. شکی نیست اما در اینکه استیر، تغییر یافته همان ایشتار یا همتای آن باشد باید با تردید نگریست.
دهیار روستا میگفت: پدر و مادری که به خواسته دلشان میرسیدند و بچهدار می شدند واژه «پیر» را اول اسم فرزندشان قرار میدادند مثل «پیرعلی». نمیتوانستم از گهوارهها و عروسکهاش دل بکنم. دلم میخواست راه بیفتم آبادی به آبادی پیدا کنم آدم هایی را که سرانجام اعتقاد پدر مادرشان به پیر استیر بودند. پدر و مادرهایی که سالها پیش شبی را در پیر استیر سر کردند.
عروسکها مرا یاد پیکرکهای بیشماری میانداختند که از محوطههای باستانی پیدا شدهاند و عشق بازی زن و شوهری را نمایش میدهند باورم نمیشد که ادامه رسمی چنین کهن را در سال ۱۳۹۱هنوز میشود دید، در مورد این بنا و کاربریهای آن اظهار نظرهای متنوع و شگفتانگیز ابراز شده است: «محمد حسنخان صنیعالدوله» در کتاب مطلعالشمس از روستای استیر با عنوان «سدیر» نام برده و بعد از توضیح مشخصات روستا به توصیف بقعه معروف به «پیر استیر» پرداخته است، و از شش نفر از علمای اولاد کمیل بن زیاد نام برده که در آن بنا مدفونند. اما آنچه در گزارش صنیعالدوله جلب توجه میکند شرح بناهای دیگری در مجاورت بقعه پیر استیر و نتیجهگیری نهایی او که آن سه بنا در کنار هم همان سه «دیر» بوده که نام «سدیر» برگرفته از آنها است.
او از نخستین بنای مجاور بنای کنونی به عنوان «بنایی غریب» نام برده است: عمارتی مربع متساویالاضلاع که در هر طرف بنا چهار طاق کوچک و بر بالای آنها گنبدی به ارتفاع نه ذرع ایجاد شده است. در سمت جنوب محرابی است که آن هم در ابتدا تاقی بوده که مسدود شده و به محراب تبدیل شده است. سه حجره کوچک در بدنه شمال و دو حجره در بدنه جنوبی است. اهالی آن را مسجد میدانند.
انتهای پیام/
نظر شما